مدتی است که عده ای از مأموران جمهوری اسلامی که موسوم به «لباس شخصی ها» ، به غیر از «کلت» که زیر پیراهن روی شلوارشان می اندازند یا زیر کت قایم کرده اند و هم چنین «پنجه بکس» و «چاقوی ضامن دار»که با خود حمل می کنند به یک عدد دوربین عکاسی و یا فیلمبرداری و نوع دیگری از آن نیزمجهز شده اند.
خدا بیامرزد آن بنده خدایی که «دوربین عکاسی» را کشف یا اختراع کرد و با استقبال فراوان جماعت روبرو گردید و موجب شد که مردم از دیدن تصویر خودشان – بیشتر از تماشای جمال بی مثال «بدون روتوش» خودشان در آئینه منزلشان – به وجد بیایند. بدین ترتیب خیلی زود دوربین عکاسی و سپس دوربین فیلمبرداری در ابعاد و اندازه های مختلف یکی از تفریحات و سرگرمی های خلایق در سفر و حضر ، محافل خانوادگی، میهمانی ها و عروسی ها درآمد حالا که جنبه هنری و فنی هم پیدا کرده است .
چنانکه گفتیم مدت هاست این اسباب سرگرمی و تفریح و یا کار و حرفه – یعنی دورین عکاسی و فیلمبرداری کشورمان و در رژیم جمهوری اسلامی – به عنوان آلات و ابزار پلیسی در ردیف دستبند، بی سیم، آژیر، باتوم، گاز اشک آور، زنجیر و پابند و سایر وسایل دیگر استفاده می شود . آ ن هفته که از سه شنبه اش بازاریان دست به اعتصاب زده بودند (و تا این هفته ادامه داشت) گزارش شده بود که «بازار تهران» سوت و کور و خلوت بود ولی عده ای از کسانی که از آنها به عنوان «لباس شخصی» نام می برند - در حالی که یک دوربین عکاسی و یا فیلمبرداری با خود حمل می کردند - در بازار دیده می شدند که در حال تردد بودند.
خبر دیگر این بود که عده ای از همین «جونورهای» به اصطلاح نیروی مردمی (پلیس مخفی) از روی پشت بام ساختمان بانک ملی روبه روی سبزه میدان (محوطه جلوی چند دهنه بازار) مستقر شده بودند.
البته در این مورد هم مانند «خال مهرویان سیاه و دانه فلفل سیاه» حالا دوربین داریم تا دوربین . یکی دوربینی که چهره ای و یا شیئی و منظره ای را از دوردست ، نمایان تر و مشخص تر نشان می دهد و یکی هم صرفاً کاربرد متفاوتی دارد و برای ثبت و ضبط چهره و اندام و اعمال و حکومت افراد است. چنانکه شاعر گفته:
آن یکی شیر است اندر بادیه / وآن یکی شیر است اندر وادیه/.
آن یکی شیری است آدم می خورد/ آن یکی شیراست آدم می درد/.
دوربینی که لباس شخصی ها یعنی مأموران کت و شلواری وزارت اطلاعات و امنیت دارند و توی دانشگاه ها ، بازار و در تظاهرات خیابانی پرسه می زنند و می گردند و نوع عملکردشان توفیر دارد با آن بنده خدایی که روزانه از این راه نان می خورد. معمولاً در خیابان ها مدتها می گردد تا یک نفر او را صدا بزند: «آقای فتو»؟! او برود طرف اش و سپس و در حالتی و منظره ای دست به گردن رفیق و دوستی یک «عکس یادگاری» بگیرد.
از خیلی وقت های پیش این کسب و کار در خیابان های تهران و یا مناطق توریستی ایران متداول بود و به آنها «عکاسباشی» می گفتند و زمانی بازار پررونقی هم داشت (البته غیر از عکاسخانه ها) ترانه ای هم متدوال شده بود و خواننده ای می خواند: ای عکاسباشی عکاسباشی! عکسمو وردار!واسه یادگاری دلبرم! اونو نیگردار!
اما این عکاسباشی ها و فیلمبرداری هایی که در جریانات تظاهرات دانشگاهی و غیردانشگاهی و یا سخنرانی های سیاسی در مراسم گورستان ها دیده می شوند، کسب و کارشان «مأموریت رسمی» است.
آنها چهره هایی را با دوربین خود ثبت و ضبط می کنند که سر فرصت ملاحظه کنند که «طرف مربوطه» چه نقشی در حادثه آفرینی و آتش به راه انداختن دارد؟
دنبال چه قال و مقالی است؟ چه کسی آنها را راه انداخته؟ چه که شعار توی دهان جماعت می گذارد و چه فرد یا افرادی آنها را به این سو و آن سو می کشاندو ...!
در واقع وسیله جالبی مثل دوربین عکاسی که در یک سوی جهان معجزه می کند و از اندام پری رویان جوان مجله «پلی بوی» را جهانگیری می سازد - و چهره های زیبا و جذابی را معرف عالم و آدم می کند –اما در این سوی دنیا انواع دوربین هم برای «شناسایی» است که با آن عکس به سراغ آدرس و صاحب آن به خانه اش می ریزند و دست بند به دستش می زنند.
به این ترتیب ملاحظه می فرمایید که چگونه از انواع دوربین به قول آخوند ها «استفاده ابزاری» می شود – و چیزی مثل ابزارآلات پلیس و آلات و ادوات زجر و شکنجه در زندان ها.
البته در صدها مورد از جمله «مرگ دلخراش ندا» به قول کشتی گیر ها بدلیش را خورده اند ومردم مچ رژیم را گرفته اند و دستش باز شده است.
در خارج نمی دانیم ولی این که نیروی انتظامی ، پلیس اطلاعات و امنیت، مأموران حراست و حفاظت و پاسداران از – انواع دوربین و فیلم و فیلمبرداری و عکس این چنین مجدانه «استفاده بهینه»! می کنند، جای بسی خوشحالی است!؟
چه بسا کسانی که در عمرشان بنده خداها حتی یک عکس هم نداشته اند و جلوی دوربین هم نرفته اند ولی می بینیم که از تصدق سر مقامات امنیتی جمهوری اسلامی و به همت سرکوبگرانه و سخاوت ایثارگرانه مأموران لباس شخصی، هم اکنون در آرشیو های نیروی انتظامی ، کمیته های حراست و حفاظت دانشگاه ها ، دایره اطلاعات سپاه و ارتش و وزارت اطلاعات فت و فراوان فیلم و عکس دارند.
در این میان نمی دانم عکاسان و فیلمبرداران حکومتی هنگام اعتصاب بازاریان ازکشته شدن یکی از بازاریان معمر و معتبر به نام حاج آقا کاشانی در بازار پارچه فروشان تهرا ن که – مأموری قلبش را شکافته است - آیا از جسد او هم عکس گرفته است یا نه؟ «پندار»
No comments:
Post a Comment