که من نمی شنوم بوی خیر از اوضاع
میان این یک میلیاردر و چند میلیون مسلمان مگر قرار است فقط ما چند ده میلیون شیعه به بهشت برویم که این طور مردم ما را، به صلابه اسلام ناب محمدی کشیده اند؟!
کار امسال و چارسال و پارسال و ده، پانزده سال پیش نیست، از وقتی که نطفه حرامزاده انقلاب اسلامی را در دل جامعه ما کاشتند و بچه حرامزاده انقلاب به اسم جمهوری اسلامی را قنداق کردند و توی بغل مردم گذاشتند – فکر و ذکرشان از اسلام، از آیین محمدی ، از حکومت اسلامی فقط «مسائل پائین تنه ای» به محرم و نامحرم و لرزیدن عرش و فرش از دیدن یک تار موی زن بوده است.
انگار آقایان مدام توی چهار دیواری خانه اشان هستند نه در مسند حکومت که عیال مربوطه باید از خروس هم «رو» بگیرد که نگاه نامحرم به او نیفتد! انگار - از وقتی که نوحه خوان ها و قاری های سرقبرها حکومت را قبضه کرده اند – در مملکت غیر ازمحرم و نامحرمی، پوشش زنان، روابط زن و مرد مسائل دیگری هم هست که ملاحظه می کنید این مسائل در اغلب آنها را یک لنگ پا در هوا رها کرده اند.
آنقدرکه راجع به بالا بردن عقت و عصمت جامعه اسلامی ایران، ستاد، اداره و پایگاه و بگیرو ببند هست راجع به این «گرانی افسار گسیخته» و هر روز بالا رفتن نرخ مرغ و تخم مرغ و برنج و روغن حرفی نیست.
آنقدر که ائمه جمعه، آخوندهای پیش از خطبه های نماز جمعه حواسشان دنبال این است که مبادا «دوتا نامحرم» با هم دست بدهند، مراقب این نیستند که دست دلال های اقتصادی، دلال های نفتی، دلال های بازاری از خودی و بیگانه خاک مملکت را توبره کرده اند و می برند.
آنقدر که بین دختر و پسر دانشجو «تیغه» می کشند و «طرح و برنامه برای اسلامی کردن دانشگاه» می دهند ، نمی شینند و فکر کنند که این همه درآمد نفتی کجا رفته؟ چرا چند میلیون جوان بیکارند؟ چرا در مملکت تولید نیست و این همه «مافیای واردات» دست به کار بر باد هوا کردن درآمد ملی هستند.
باید پرسید: به فرض که «حوزه» را به جای «دانشگاه» چهار میخه کردید. چه غلطی تا به حال در حوزه ها انجام داده اید؟ کدام قدم را به نفع جامعه برداشته اید که موجب رفاه، آرامش و آسایش آنها باشد؟
آیت الله مصباح یزدی (که علمدار اسلامی کردن دانشگاه می باشد و سرپرستی این طرح را دارد) از کجا آمده؟ زمان فرمانروایی حضرت امام کجا بودند؟ جز این که درباره او و طلبه های «زیبارویش» حرف و حدیث هایی شایع بود که در مورد خیلی از آخوندها در حوزه ها هست؟!
این ملت را لااقل 1400 سال است که «مسلمانش کرده اند» و مسلمان شده و جزو کشورهای مسلمان به شمار می آید و چند قرن است که به عنوان اولین دولت، اولین کشور، اولین ملت شیعه جهان شناخته می شود.
مگر خون ما از عربستانی ها ، اردنی ها، عراقی ها، سوریها، انونزی ها، مالزی ها و ... در مسلمانی رنگین تر است؟ مگر آنها مرتب از این جور الم شنگه ها دارند؟ مگر قرار است که فقط ما به بهشت برویم؟!
مگر فکر و ذکرمردمشان فقط «محرم و نامحرم» پوشش اسلامی و روسری است – که اگر دو طره گیسو از لچک زنانه بیرون باشد – انگار که به ائمه معصومین توهین شده است؟
فلان رئیس حوزه علمیه ! یک پرده بالاتر می گیرد و حتی نامه نوشتن بین دختر و پسرو ارتباط تلفنی و روابط عادی بین مردان و زنان «نامحرم» را موجب خشم الهی می داند.
فلان آیت الله دیگری در ضمن لاطائلات خود ادعا کرده است که «روحانیت در همه عرصه انقلاب» «پیشتاز» بوده و در هر زمان بحرانی هم برای کشور به وجود آمده همیشه روحانیت «جلوتر» از همه بوده است.
بفرمایید: در این بحران سخت اقتصادی، بحران تورم و گرانی، روحانیت در کجا بوده؟ در حل این مشکلات مردمی و مملکتی و در کدام عرصه اش جلوتر است؟ در تذکر به رهبر؟ دراعتراض به رئیس جمهوری؟ در بازخواست از مجلس و وزیران؟
روحانیت جر این که در سال 57 یک عده مردم اغفال شده، جوانان کم سن و سال را همراه با اراذل و اوباش به خیابان ها فرستاد (تا برای آخوندها ، برای حکومت اسلامی برای به قدرت رساندن امام، یقه چاک بدهند)و «جلوتر» و هرچه «جلوتر» بروند – تا مملکتی را در غرقاب، ناامنی، جنگ، خرافات، اعتیاد ، فحشا، فقر بکشانند – مگر تا به حال از خود جربزه ای نشان داده است جز این که خزانه مملکت دم دستش بوده و جلوتر از آخوندهای کت و شلوارپوش به آن دستبرد زده؟ مگر به غیر از این هنر دیگری به خرج داده است!؟
این چه خدایی است که با این همه مفاسد و ننگ و کثافتی که آخوندها به اسم خدا و به نام قرآن مرتکب می شوند، از این همه سیاهی و تباهی که زندگی ده ها میلیون مسلمان را فراگرفته است، به خشم نمی آید؟ ولی وقتی دو تا نامحرم مثل کارمندان یک اداره با هم درد دل کنند – به گفته آیت الله چلغوز «خشم الهی» را به همراه دارد؟!
آخوندها انگار اصلاً و ابداً توی باغ نیستند و خیال می کنند با «امر معروف و نهی از منکر» آنها، ایران اسلامی به بهشت مبدل شده است.
کو؟ کجاست؟ سی سال گفتید و کتاب کردید و روزنامه ها دادید. بالای منبر رفتید و نطق و پطق در نماز جمعه ها و صدا و سیما به راه ا نداختید. کدام نسل اسلامی را پرورش دادید؟ جز این که بنا به خیر روزنامه های تهران، جوانان 18 تا 24 ساله (بواسطه احتیاجات جنسی) با زنان بزرگتر از خودشان – اغلب هم شوهردار – دوست و رفیق و هم خوابه می شوند – که متأسفانه اینگونه روابط و جز آن، اغلب به جنایات انجامیده است.
امام جمعه مشهد از استکبار جهانی می گوید که گویا می خواهد «روحانیت» را تضعیف کند!؟ و او با وقاحت «بیکاری، گرانی، فحشا» و دیگر مفاسد را «برخی شبهات» علیه روحانیت می نامد و می خواهند آن را به حساب روحانیون بگذارند و آنها رامقصر بدانند . در حالی که به گفته این آیت الله روحانیت و علمای عظام شیعه هیچ قصور و کوتاهی علیه مفاسد اداری و اجتماعی نداشته و نخواهد داشت».
یکی نیست از این آیت الله قراضه که دیر آمده (و لابد از خیلی موضوعات و تقصیرات و مفاسد خبر ندارد) بپرسد: پس سی سال حکومت در ایران در دست کیست؟ به نام چه معروف است؟ جز جمهوری اسلامی؟
رهبر اول کی بود؟ رهبر دوم کیست؟ این همه آخوندی که اغلب مناصب مهم، از ریاست جمهور تا نمایندگی رهبر دم و دستگاه های دولتی را اشغال کرده اند، از کجا آمده اند؟ آیا اینها «روحانیت» نیستند که مرتکب این همه قصور شده اند؟!
امام دزد نبود. اهل چپاول نبود ولی کیست که نداند با ادامه 6 سال جنگ با عراق چندصدهزار جوان کشته شدند و چند میلیون معلول روی دست خانواده ها مانده و چگونه تأسیسات مملکتی ویران شد و او خودش را مجازات کرد و کاسه زهر را خورد. همه اینها، همه این مفاسد، این چپاول، این همه اعدام ها، هیچ در هیچ است ولی امام جمعه مشهد در بخشی از قرآن ، آیه ای پیدا می کند که «دوستی احمقانه پسر و دختر» در حد «زنا» است و به گفته او «این گونه روابط بین مردها و زن های پاک نامحرم و نامه نوشتن و ارتباط تلفنی که با وجود تلفن همراه بیشتر شده علاوه بر همراه داشتن خشم الهی، بنیان های خانواده ها را متزلزل می کند.»
خدا به کمرشان بزند! به کمر روحانیت مفتخور، روحانیت دروغگو، روحانیتی که حالا دارد خودش را به موش مردگی می زند که گویی اجنه و شیاطین در مملکت حکومت می کنند نه جامعه روحانیت مبارز؟ نه مجمع روحانیون مبارز؟ نه مدرسین حوزه علمیه، نه آیات عظام و مراجع؟ و نه آخوندهای مدرسه حقانی قم ... نه حوزه علمیه اصفهان؟
وقتی آخوند به این مرحله از پرتی مملکتداری می رسد. این همه خود را به بی خبری و بی تفاوتی می زند و می خواهد به هر نحو و نوعی از خود سلب مسئولیت کند باید با عالیجناب حافظ هم کلام بود که:
خدای را به می ام شست و شوی خرقه کنید/ که من نمی شنوم بوی خیر از اوضاع/.
« برنا »
No comments:
Post a Comment