این آئین کهن ایرانی تا قرن ها پس از مسیحیت در سراسر اروپا باشکوه و عظمت برگزار می شد
حاکمان رم از هراس یک انقلابی ویرانگر مسیحی، مسیحیت را به عنوان دین رسمی حکومتی پذیرفتند و سپس به ویرانی پرستشگاه های میترا و قتل عام میتراگرایان پرداختند
سال 1982 که کتاب از« میترا تا محمد» را منتشر کردم و به عنوان تز و یا به قول تازیان اطروحه اینجانب می بایست در کشوری عربی از آن دفاع کنم و اگر یک رئیس دانشگاه علوی به دادم نمی رسید، با سر و روی خون آلود از دانشکده و اتاق شورای داوری بیرون می آمدم. زیرا حساسیت ویژه تازیان به ایران و فرهنگ و آئین کهن آن هرگز شوخی نبوده است.
این «مجوس» نجس ستاره پرست و آتش پرست و جادوگر خواندن ایرانی ها افسانه های فراوانی دارد تا آنجا که حتی علی شریعتی نیز آئین مهر و میترا را، نه کیش و آئین بلکه شعبده بازی و جادوگری می داند.
علی شریعتی همان معلم هوچی ست که در فرانسه با بورس محمد رضاشاه دو سالی درس خوانده بودو با مدرک «مقدس شناسی» یا آخوند شناسی و به اصطلاح دانشگاهی «ناجی لژی»به ایران بازگشت و مدعی شده بود که جامعه شناس، تاریخ ادیان و فلسفه خوانده است و هیچکس هم نیامد تا به کتابخانه دانشگاه سوربن سری بزند مدارک تحصیلی ویا تز او را ببیند تا متوجه شود که نه جامعه شناسی نه تاریخ ادیان و نه فلسفه خوانده است.
باری آن زمان که من از آن سوی جهان به اینسوی جهان آمدم وکتاب «از میترا تا محمد» را منتشر کردم بسیاری از من می پرسیدند که آیا «میترا خانم» خواهر بنده و محمد فرزند من می باشند؟ و من از آنها دعوت می کردم تا حتماً کتاب 99 صفحه ای مرا بخوانند.
آن قدر در باره «میترا» کم کار شده بود که فقط می توانستیم به نوشته های اقبال لاهوری پاکستانی درباره میترا تکیه کنیم وهمو چراغ های بسیاری رافرا راه ما می گشود.
باری امروز آنقدر کارهای پژوهشی درباره میترا زیاد شده است که ایرانی و غیر ایرانی نیز به شکوه و عظمت این آئین کهن پی برده اند.
چندی پیش در یکی از عروسی ها، جوانی را دیدم که از دانشجوئی و اقامت فرانسه به استادی دانشگاه در انگلستان رسیده بود و به محض دیدن من دقایق بسیاری از کارهای پرمهرش در رابطه با میترا و آئین کهن به زبان انگلیسی گفت و حتی تلویزیون های انگلیس نیز بارها با پیمان مصاحبه ها کرده اند. در راستای پژوهش هایش درباره میترا و نفوذ آن به ویژه در غرب.
جدا از آن که بسیاری از آداب و اندیشه ها و سنن عیسی مسیح و مسیحیت برگرفته از آئین میتراست تا قرن سوم میلادی نیز آئین میترا تنها تفکر و اندیشه فراگیر در اروپا بوده است که امروزه همچنان شاهد کشف معابد و پایگاه های میترا در شهرهای مختلف اروپا هستیم.
در کتابی به زبان فرانسه که به تازگی با عنوان «ریشه های اوستائی»منتشر کرده ام ثابت کرده ایم که تا قرن ها پس از مسیحیت، سال نو در اروپا با بهار و 21 مارس آغاز می شده است - چند هفته پیش کاوشگران فرانسوی که مصمم شده اند تا هر سال هزاران کیلومتر از این سرزمین را خاکبرداری کنند تا آثار تمدن گذشته را بیابند – در شهر آنژه پرستشگاه بزرگی از میترا را از زیر خاک بیرون آوردند.
این پرستشگاه که گویا در یک کاخ بزرگ یکی از شهرداران و یا استانداران و یا پادشاهان فرانسوی آن دوران بنا شده ، پس از هجوم سپاهیان رم نابود و ویران شده بود. اما پژوهشگران توانستند آثاری را از زیر خاک بیرون آورند که ثابت می کرد ساکنان آن پرستشگاه و شهر به طور ناجوانمردانه ای قتل عام شده و معبد آنها نابود شده است.
سیصد سال پس از عیسی مسیح که حاکمان رم دریافتند چگونه روزبروز بر نیروهای انقلابی مسیحی که زیرزمینی فعالیت می کردند افزوده می شود بر آن شدند تا برای جلوگیری از یک انقلاب ویرانگر، مسیحیت را به عنوان دین رسمی حکومت بپذیرند و با پذیرش دین جدید به جنگ آئین کهنی بروند که توسط سربازان ارمنی، رومی و ... از ایران به سوی آنها آمده بود بدین ترتیب قتل عام میتراگرایان و ویرانگری معابد میترا آغاز شد.
بدین رو از دهه های پیش تا به امروز هرگاه که در یکی از شهرهای اروپا از انگلیس و اوکراین و ایتالیا گرفته تا فرانسه و آلمان و اسپانیا خاکبرداری شده است، آثار پرشکوهی از پرستشگاه های میترا کشف شده است.
همین هفته گذشته من برای دیدن یک معبد بسیار بزرگ میترا به آلمان رفتم و در دامنه کوه سرسبز «زارلند» واقع در شهر زاربروکن از خرابه های برجای مانده یکی دیگر از پرستشگاه های میترا دیدن کردم هر چند کل معبد ویران شده است و حتی مجسمه های میترا و امشاسبندان دوازده گانه که در سمت چپ و راست مهرابه میترا بوده است نیز همگی از جا کنده شده اما دولت آلمان سعی کرده است با بخش هایی از این معبد پرشکوه را با عنوان «غار میترا» حفظ کند.
در بالای بلندی های کوه های زیبای «زارلند» که آنتن و تشکیلات تلفن و تلویزیون استان مستقر شده است یک تابلوی بسیار کوچک ما را به سوی غار میترا راهنمایی می کند.
و مسأله بسیار جالب این که هنگام دیدن از بازمانده این پرستشگاه کهن پی بردم که هنوز کسانی در زاربروکن زندگی می کنند که بر باور دیرین خویش مانده اند. زیرا در پائین های جایگاه های مجسمه های میترا و تصاویر امشاسپندان ویران شده دیدم که کسانی به طور مرتب به آنجا آمده و پنج و هفت و دوازده و چهارده شمع را روشن می کنند.
No comments:
Post a Comment