Wednesday, June 30, 2010

مقدمش یا رب مبارک باد

مقدمه


آغازی برای همکاری

این دور آغاز دیگر را دنبال می کنیم به نام نامی دکتر صدرالدین الهی نامداری ازمعدود پیشکسوتان کنونی قلم و مطبوعات، دفتر و کتاب که نه تنها سایه اش بر سرمان است که چه بسیار از او آموخته ایم. چه بهره های ذهنی برده ایم چه توشه های انسانی اندوخته ایم و هنوز از او میاموزیم که چگونه بیش از آنکه روزنامه نگار و نویسنده باشیم ، انسان باشیم. عادل باشیم. مهربان باشیم. انسان را دوست بداریم. قانع باشیم. منصف باشیم. و محبت، حرف اول و آخرمان باشد.

طبیعی است که هرکسی می تواند شیفته آموزگار خویش؛ استاد خویش باشد. ولی این گاه نوعی خود اقناع کردن است. یک نوع «خودخواهی» است و این چنین که ما و آن پیر روشن روان و روشن سیما هستیم سوای همه اینها، سوای مریدی و مرادی است. مرهون دوران پیمودن یک راه است: همگامی، همقدمی در راه انسان و انسانیت و آزادی. آنچه امروز در آغاز اولین شماره فردوسی بنای حرف و گفتار مکتوب را بر آن گذاشته ایم به خاطر ستایش اوست. سپاس از اوست. و ما هم می خواهیم با او همگام باشیم.



سردبیر مجله فردوسی امروز

عباس پهلوان



مقدمش یا رب مبارک باد



عباس پهلوان دوست و همکار و یار سالیان سال این بنده و سردبیرسخن سنج «فردوسی دیروز» تصمیم گرفته است که با یاری دختر شیرین تر از عسلش «عسل»، فردوسی امروز را در لوس آنجلس و در فضای بلاتکلیف همه ما دوباره منتشر کند. او از من خواسته است که چیزی برای «فردوسی امروز» بنویسم که خوانندگان فردای «فردوسی فردا» بدانند ما در چه حال و روزی هستیم؟. امردوست دیرینه ام را بردیده قبول گذاشتم و از میان حرف هایی که فکر می کنم شاید حتی تکرارش تازه باشد این یادداشت را نوشتم و فرستادم.

بر این اشاره افزودن این نکته را لازم می دانم که حضور مجله «فردوسی» در تاریخ مطبوعات معاصر ایران فصلی تازه بود. این مجله را مرحوم نعمت الله جهانبانویی یکی از سه تفنگدار مجلات بعد از 28 مرداد 1332 - دکتر رحمت مصطفوی و دکتر علی بهزادی – بنا کرد و براه انداخت باید بحق راهگشای «نگاه تازه» به جهان فکر و ادب آن روزگار دانست. آن هم با توجه به «مراقبت های ویژه دستگاه نظارت» که مواظب همه قلم ها و سرهای دستمال بسته ای بودند که پی دردسرمی گشتند.

فردوسی عملاً جانشین مجله کاویان «مشفق همدانی» شد که در آن سال ها دست چپ ، تهران مصور دست راستی و اطلاعات هفتگی میانه رو بود! اما در فردوسی سردبیران جوان تر و جویای نام تری مثل : دکترهوشنگ عسگری، محمودعنایت و ناصرنیرمحمدی هر کدام چند سالی کارمجله را در دست داشتند. و آن را با سلیقه خاص خود جلو می بردند. تا اینکه عباس پهلوان از راه رسید و فردوسی به لطف زیرکی و حسن تشخیص های اوپایگاه همه آن هایی شد«که حرفی دیگر» از نوعی دیگرداشتند. از نادرپورتا شاملو و از اسمعیل نوری علا تا عبدالعلی دست غیب و از قلم بدستان صاحب اندیشه ای چون خلیل ملکی، دکترمهدی بهار، دکتر اسلامی ندوشن تا رضا براهنی و هوشتگ وزیری . من خود هرگزبخت همکاری با این مجله را نداشتم اما برخلاف هفته نامه «توفیق» که ممکن بود شب جمعه یادم برود ولی سه شنبه ها فردوسی را هرگز از یاد نمی بردم.

عباس پهلوان در آن سالها با مجله اش محور مباحثاتی در زمینه شعر و ادب و فرهنگ بود که برای جوان ها تازگی داشت و در مقابل پیشکسوت ها را گاه به ابرو درهم کشیدن و تأمل وامی داشت و« سال های آخر واخورده های مطبوعاتی» را که در وزارت اطلاعات ، «کارشناس اطلاعاتی» شده بودند از خرج خرید مداد قرمز برای مطالعه فردوسی عاجز کرده بود.

عباس در این سال های دوری و دلگیری حتی یک لحظه هم قلم را زمین نگذاشته است. با سبکی که خاص خود اوست و زبانی که شاید بسیاری به تندی آن ایراد می گیرند و در همه جا بوده است و یادم است که درمجله روزگار نو اسمعیل پوروالی او یکی ا ز بهترین اشکال « بررسی مطبوعات» را ارائه می داد.

آرزو دارم که این رفیق پوینده من یک روز کتابچه ای بنویسدو چاپ کند با عنوان «..... و من» ... چهره هایی را که وقتی پیش او رفته اند نوجوانی بیش نبوده اند ازنگاه خود به ما بشناساند. گرچه عباس داستان نویس برجسته ای است اما اگر این کتاب را بنویسد یک «رمان – بیوگرافی» به ادبیات ما ارزانی داشته است . مقدم «فردوسی امروز» بر جامعۀ مطبوعات برون مرزی مبارک باد.



صدرالدین الهی

یکشنبه 2 خرداد 1389 – میلادی 2010

ولنات گریک – کالیفرنیا – ایالات متحده

No comments:

Post a Comment